کتاب معناشناسی به مثابه ی روش
چکیده کتاب
در فهم متنهای مختلف همیشه این سؤال مطرح بوده است که تا چه اندازه میتوان به فهم یا تفسیر خوانشگر متن اعتماد کرد؛ این مسئله بهویژه درباره متون مقدس و آثاری که به وجودآورندگانش در قید حیات نیستند، بیشتر صادق است. برای یافتن راه حل این مسئله، نظرات/ نظریات بسیاری مطرح شده است. آخرین نظری که دانشمندان بر آن وفاق دارند، معناشناسی/ سمانتیک است. در این روش خوانشگر با اعتقاد بر اینکه در ورای واژگان، فرهنگی نهفته است به بررسی نسبتهای واژهی موردنظر با سایر واژگان و بافتهای مختلف میپردازد تا آن واژه را در فرهنگ خاص خودش بررسی کند و به مراد کتاب مورد نظر دست یابد.
خوانشگر لازم است برای این منظور چهار کار را انجام دهد:
1. یافتن مفاهیم همنشین و بررسی آثار همنشینی بر واژه موردنظر؛
2. یافتن مفاهیم جانشین و بررسی تفاوتها و نسبتهای معنایی این واژگان با واژه موردنظر؛
3. یافتن مفاهیم متقابل برای دستیابی به معنای واژه/ مفهوم موردنظر از طریق انواع تقابلها؛
4. بهکارگیری معناشناسی تاریخی در مفاهیم یادشده به هنگام ضرورت.
انجام این امور خوانشگر را به معنایی میرساند که به مراد ماتن نزدیکتر است. ضمن اینکه طی فرایند فهم، لازم است شبکههای معنایی مختلف تشکیل شود.