رویای نیمه شب
عنوان: رویای نیمه شب
نویسنده: مظفر سالاری
چکیده کتاب
شخصیت اول این داستان، جوانی است به نام هاشم که از کودکی در نبود پدر و مادر، نزد پدربزرگش رشد میابد.
نقطه آغاز ماجراهای این رمان از دلداگی هاشم سنی مذهب با ریحانه، دختری شیعه کلید می خورد که وی را با اتفاقات عجیبی رو به رو می سازد.
شغل هاشم زرگری آن هم در کارگاه پدر بزرگ اش است که شروع داستان از جایی شروع می شود که هاشم از زرگری به فروشگاه محصولات برای کمک به پدربزرگش می رود و همین موضوع، شروع ماجرایی می شود که زندگی اش را زیر و رو می کند.
کتاب رویای نیمه شب در بستر داستانی پر گره و مهیج برای قشر نوجوان، مبانی شیعی و مفهوم انتظار را مطرح می کند.
هاشم که دلداده دختر ابوراجح حمامی شده است به طرق مختلف سعی می کند خود را به ابو راجح نزدیک کند غافل از اینکه این تلاش ها یک سویه نیست و ابوراجح نیز به همین واسطه ارتباطی صمیمی با وی برقرار می کند تا او را با معارف شیعه و مفهوم انتظار آشنا کند.
هاشم در این داستان سوالاتی را از ابوراجح می پرسد که هر سنی مذهبی با آن مواجه است. هاشم به سوالاتی درباره عقاید شیعه برمی خورد که جواب های حکیمانه ابوراجح عطش فکری اش را رفع می کند.
《پدر بزرگ از پشت قفسه ها بیرون آمد و به گوشواره ی زیبا و گران بها که من طراحی کرده و ساخته بودم اشاره کرد. خوشحال شدم که آن را برای ریحانه انتخاب کرده بود؛ هرچند بعید می دیدم که مادرش زیر بار قیمت آن برود. گوشواره را بیرون آوردم و به پدربزرگ دادم.
-طراحی و ساخت این گوشواره، کار هاشم است. حرف ندارد!
مادر ریحانه گوشواره ها را گرفت و ورانداز کرد.
-واقعا قشنگند، ولی ما چیزی ارزان قیمت می خواهیم.
مادر ریحانه گوشواره ها را روی مخمل گذاشت. با نگاهش گوشواره های قبلی را جست و جو کرد. پدر بزرگ گوشواره های گران بها را توی جعبه کوچکی گذاشت. جعبه را به طرف مادر ریحانه سراند.
-از قضا قیمت این گوشواره ها دو دینار است.
در دلم به پدر بزرگ آفرین گفتم.از خدا می خواستم که ریحانه صاحب آن گوشواره ها شود.قیمت واقعی اش ده دینار بود. یک هفته روی آن زحمت کشیده بودم.》