قصه ی دلبری شهید محمد حسین محمد خانی
چکیده کتاب
'' از تیپش خوشم نمی آمد . دانشگاه را با خط مقدم جبهه اشتباه گرفته بود . شلوار شش جیب پلنگی گشاد می پوشید با پیراهن بلند یقه گرد سه دکمه و آستین بدون مچ که می انداخت روی شلوار . در فصل سرما با اورکت سپاهی اش تابلو بود . یک کیف برزنتی کوله مانند یک وری می انداخت روی شانه اش ، شبیه موقع اعزام رزمنده های زمان جنگ. وقتی راه می رفت، کفش هایش را روی زمین می کشید . ابایی هم نداشت در دانشگاه سرش را با چفیه ببندد.
خوانشگر لازم است برای این منظور چهار کار را انجام دهد:
1. یافتن مفاهیم همنشین و بررسی آثار همنشینی بر واژه موردنظر؛
2. یافتن مفاهیم جانشین و بررسی تفاوتها و نسبتهای معنایی این واژگان با واژه موردنظر؛
3. یافتن مفاهیم متقابل برای دستیابی به معنای واژه/ مفهوم موردنظر از طریق انواع تقابلها؛
4. بهکارگیری معناشناسی تاریخی در مفاهیم یادشده به هنگام ضرورت.
انجام این امور خوانشگر را به معنایی میرساند که به مراد ماتن نزدیکتر است. ضمن اینکه طی فرایند فهم، لازم است شبکههای معنایی مختلف تشکیل شود.